صبح شد نان و چایی و پنیر دوازده دو صفرم باز تک می خورد در گیر و دار.
کارگرم من کارگر سرچشمه ام
در فرودست شاید ادمی پول می خورد
موتو من تند میرود چشمه را گل نکنید
یا یکی زیر درخت پول ادور میکند
من حسادت میکنم شاید ولی
تو چرا نیستی . چرا هستی ولی؟
کار من سخت است اما حلال
راستی من هم بیمه میشم.
پس بی خیال
وقتی پول پارتی دو رکن اصلی اند
باقیات و نخالات خوب حل می شوند
چشمه پول گاهی حق ادم می خورد